ساده از دست ندادم دل پر مشغله را تا تو پرسیدی و مجبور شدم مسئله را
عشق آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ دانه انداخت و از شرم ندیدم تله را
عشق آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ دانه انداخت و از شرم دانه انداخت و از شرم

ساده از دست ندادم دل پر مشغله را تا تو پرسیدی و مجبور شدم مسئله را
عشق آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ دانه انداخت و از شرم ندیدم تله را
عشق آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ دانه انداخت و از شرم دانه انداخت و از شرم